مارکز، خالق واقعیتی جادویی
نویسنده کلمبیایی کتاب صد سال تنهایی با سبک رئالیسم جادویی خود در دنیا شناخته شده است . برنده جایزه نوبل ادبی ، در 17 آوریل 2014 در سن 87 سالگی از دنیا رفت در حالی که آثار او الهام بخش یک نسل از ادبیات لاتین به شمار می رفت.
زمانی که گابریل گارسیا مارکز در سال 1927 ، در شهر آرام آراکاتاکا ( شهری نه چندان دور از سواحل کارائیب در کلمبیا) به دنیا آمد ، آثار چاپ شده خاص و با ثباتی در دنیای ادبیات وجود داشتند. مرکز آنها در اروپا و شمال آمریکا بود و چند مرکز کوچک دیگر در ولینگتون و شاید در کلکته. این رمان با دوشخصیت جویس و وولف شروع می شود ، که در کالسکه ای که در حال عبور از زیر درختان بلوار است، مشغول صحبت هستند. شخصیت های آن البته نه همیشه ، شبیه شخصیت هایی هستند که شاید شما در آثار تولستوی یا مارسل پروست می بینید.
داستان زندگی او البته تا قسمتی معجزه آساست. بزرگترین کودک از میان 11 کودک دیگر بنام "گابو" ، از یک اپراتور تلگراف و دختر یک سرهنگ متولد شد. زمانی که والدین او به شهر دیگری برای جستجوی کار نقل مکان کردند ، او را در سالهای اولیه زندگی خود در کنار دیگر بستگان تنها گذاشتند. او داستان مربوط به دوئل های مرگبار و جنگ های داخلی بی پایان کشورش را شنید ؛ از مادربزرگ و عمه های خود جادو جنبل های مربوط به ارواح سرگردان که در فرهنگهای مختلف آفریقایی و هندی و عربی وجود دارد را یاد گرفت. به ندرت با کودکان هم سال خود در بیرون مشغول بازی می شد در عوض داستانهای کوتاه می نوشت و در روزنامه منتشر می کرد، و هنگامی که مشغول تحصیل در رشته حقوق بود به محرومان کمک می کرد. روزنامه ای که به او ستونی اختصاص داده بود به نام El Universal معروف بود.
یک روز، بعد از 18 ماه مداوم نویسندگی ، کتابش را کامل کرد ، کتاب پنجمش بود ، آنقدر بزرگ بود که همسرش مرسده مجبور شد سشوار و بخاری برقی خود را بفروشد تا هزینه پست کتاب به ناشر تامین شود.
Cien anos de soledad (صد سال تنهایی )در سال 1967 منتشر شد ( او آنقدر علاقه به نوشتن در زبان لاتین داشت که تا سه سال بعد هم به انگلیسی ننوشت ) ، و پابلو نرودا برنده جایزه نوبل در آمریکای جنوبی اینگونه بیان کرد " شاید بزرگترین انقلاب در زبان اسپانیایی از زمان سروانتس خالق دون کیشوت باشد " .
کتاب صد سال تنهایی ، بدون شک گارسیا مارکز را بعنوان رونق دهنده آثار آمریکای لاتین و جنبشی موسوم به رئالیسم جادویی به دنیا معرفی کرد. در عین حال ، او همچنین راه را برای نویسنگان فراموش شده سراسر دنیا باز کرد. تاثیرات آثار او را می توانید حتی روی بن اخری در نیجریه، و مورای بیل در استرالیا ببینید.
او اساسا یک شگفتی ساز بود. به قول کیمیاگری که در زمان دیدن دندان های مصنوعی یک کولی در بخش اول صد سال تنهایی می گوید: " چیزهای باورنکردنی در جهان اتفاق می افتد" . جادوی گارسیا مارکز در این حد بود که در دنیای کیمیا گری ، یک دندان ساز می تواند کارهای باور نکردنی انجام دهد. او معجزه خود را در این کتاب نشان می دهد که 30 میلیون نسخه از کتابهایش نه تنها بفروش می رود که خوانده هم می شود.
او به همین رمان بسنده نکرد ، کتاب پاییز پدرسالار ، یک رمان سیاسی است همراه با واقع نگری و عشق واقعی ، او به رویاهایی پرداخت که همگام با انقلابها پیش می روند .
در کنار جهش های افسانه ای او همیشه همچون یک خبرنگار مقالاتی بصورت مستند و گزارشی از اخبار گروگان گیری ها یا پیامهای محرمانه منتقل شده در تلویزیون و یا آدم ربایی را منتشر می کرد. او بعنوان یک حامی از رییس جمهور و یکی از انقلابیون هرگز جامعه را رها نکرد: حتی در دهه 70 زندگی خود ، یعنی سالها پس از دریافت جایزه نوبل ، معروفترین مرد کلمبیا مقالاتی همچون یک خبرنگار می نوشت.
اگر چه او در پاریس ، مکزیکوسیتی ، هاوانا و بارسلونا زندگی می کرد اما همیشه با افتخار خود را کلمبیایی و اهل آمریکای جنوبی معرفی می کرد. اگر چه کشور او همواره با مشکلات مواد مخدر و جنایات دست و پنجه نرم می کرد اما یک نور جاودانه در آن ظهور کرد: یک شگفتی ادبی که خیلی زود به همه ما تعلق گرفت. زمانی که او در بستر بیماری افتاد ، در تابستان 1999 مردم این قاره نفس خود را حبس کرده بودند و دعا می کردند که " استاد" بهبود یابد. و زمانی که در مکزیکوسیتی در خانه خود از دنیا رفت ، آرزو می کردند تا مرد دهان باز کند و دوباره جادو کند !
منبع: آی بانو
